ای مهربون

Reyhan

من آن گلبرگ تنهایم که میمیرم ز بی ابی

یه شب بهم گفت

ای مهربون من میمونم تو هم بمون

گفتش بهم :

 ای با وفا ,یادت نره این عهدمون

حالا کجا رفت اون بی وفا

یکی داشت ویکی نداشت

اونی که داشت تو بودی

اونی که نداشت تورو ,من بودم

یکی خواست ویکی نخواست

اونی که خواست تو بودی

اونی که بی تو بودن رو نخواست من بودم

یکی آورد ,یکی نیاورد

اونی که اورد تو بودی

اونی که به هیچ کس جز تو ایمان نیاورد من بودم

یکی مون ویکی نموند

اونی که موند تو یودی

اونی که نتونست بدون تو بمونه من بودم

یکی رفت و یکی نرفت

اونی که رفت تو بودی

اونی که وفا کرد ونرفت من بودم

.........

حالا کجاست اون نا مهربون

 

 


+نوشته شده در 19 / 8 / 1389برچسب:,ساعت3:37توسط mitra | | نظر دهید